تمام این سرزمینِ سرافراز، تمام خاک این وطن، شقایق زار است.
در هر کجا که هستی،هر گوشه این خاک که قدم برمیداری، با چشمهای مترصد،نگاه کن که مبادا روی خون لاله ها پا بگذاری! این دیار سربلند، فصلهای سرخ و خونینی را پشت سر گذاشته است. روزگاری این پهناور دلیر، انارستان بود. انارهای عاشق، با سینه های خونین، در همه جا رسته بودند. خزان که نه... اما موسمی رسید که انارها همه بر خاک افتادند و خونشان در تمام ایران زمین جریان گرفت. و از آن همه خون بیباک، مرز تا مرز، شقایق رویید و سرفرازی و سربلندی رواج گرفت.
شهدا، همیشه هستند
کبوتر بودند آنها که ناگاه، پرکشیدند و در آسمان، به ابرازی ابدی رسیدند؛ کبوترانی که در یک سحرگاه، ندای رستاخیز در گوششان طنین افکن شد و با کوله باری از اخلاص بر دوش، لبیک گوی دعوت معبود شدند. کبوتران دلاور، قهرمانهای بیمانند این سرزمین، خاک سبز وطن را از دسترس فتنه ها و دشمنی ها بیرون کشیدند و اهریمن را در جای خود نشاندند. اگرچه رد پای رفتنشان، تا ابد بر شانههای زمانه باقی است؛ آنها همیشه هستند و جادهای که فراروی ما گستردند، تکلیف تمام لحظه هایمان را روشن کرده است. رفتن همیشه تلخ نیست. گاه، رفتنها از همان آغاز، مؤیّد رسیدن است. پرپر شدن، همیشه اشکآلود نیست؛ گاه، حماسه ها زبانزد است.
باید این خاک فرارفته تا آسمان را که میراث خونهای شهید و بی باک است، با دستهای خداخواهی و با باور بی تردید، در آغوش بگیریم و پاسدار این مرز روبه خدا باشیم. هراسی نیست؛ خداوند، بالای سرِ ایمان ما سایه دارد. هراسی نیست؛ مؤمنان، رستگاران همیشه اند. «نهراسید و اندوهگین مباشید که شما برترید؛ اگر به خداوند ایمان دارید».
راه بهار، بسته نیست
راه بهار، بسته نیست. هرگوشه اشارت چشمان پیرمیخانه، سجاده به سوی بهار میسازد. شال و کلاه کردهام تا از جاده خونین لالهها بگذرم. میخواهم به جادهای بروم که در آن، علایم راهنمایی بندگی گذاشته اند؛ جاده هایی که با لبخند از آن گذشتید و من با وضو باید بگذرم. اکنون، میخواهم با طهارت کلامتان و استعانت شفاعتتان و نیت امامتان، وضو کنم.
لاله، از جویبار خودسازی آب میخورد
خون، اولین رنگ نقاشی ما.. در بهار بود. پدرم میگفت.. اگر لاله ایی نروید، بهاری نمیآید و من برای آمدن بهار معرفت، هر روز، هزار بار شهید میشوم؛ هر روز، هزار بار روی مین توبه میروم.
پدرم میگفت، لاله ها از جویبار خودسازی آب میخورند؛ نه از آبراه خودپرستی. میخواهم جهانی به رنگ مردانگی شما بسازم...... *************************************************************************************
ای روشنای خانه امید ای شهید ای معنی حماسه جاوید ای شهید
چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از سراچه خورشید ای شهید
زهره به نام توست غزلخوان آسمان با یاد توست مشعل ناهید ای شهید
قد قامت الصلاه به خون تو سکه زد در گسترای ساحت تمحید ای شهید
تیغ سحر زجوهره خونت آبدار گشت و شکست لشگر تردید ای شهید
آیینه دار خون تو اند آسمانیان رنگین کمان به شوق خون تو خندید این شهید
ایمن شدند دین و وطن تا به رستخیز فارغ شدند ز آفت تهدید ای شهید
صرافی جهان زتو گر نقد جان گرفت جام شهدادتش به تو بخشید ای شهید
نام تو گشت جوهر گفتار عارفان عارف زبان گشوده به تاکید ای شهید
تصویر نامه شهید والامقام مسعود امیدیان برای شهید داریوش مرادی و دوستانش
متن نامه به نام خداوند تبارک و تعالی
سلام علیکم برادر داریوش مرادی ضمن عرض سلام سلامتی شما را از خداوند متعال خواهان و خواستارم و امیدوارم که همیشه مثل گلهای بهاری خوش و خرم بوده و باشید و باری چنانکه از راه لطف و مرحمت جویای حال برادر عزیزت مسعود امیدیان را خواسته باشید الحمدالله سلامتی که یکی از نعمتهای بزرگ الهی میباشد برقرار است و هیچگونه ملالی نیست بجز دوری و ندیدن شما عزیزان که امیدوارم همه دیدارها تازه گردد. برادر داریوش راجع به خودت برایم بنویس که چکار کردی آخر, انتقالی گرفته ایی! در ضمن به حمید قبادی بگو فیلمی که به من داده ایی و گم شده بود, پیدا کردم آنرا میخواستم زودتر آنرا بفرستم که هنوز متاسفانه ظاهر نشده. خدمت برادر عزیزم ... علی گلمیرزایی امیدوارم حالت خوب باشد. برادر علی خیلی همیشه یادت را میکنم و هرگز شما را لحظه ایی فراموش نمیکنم و امیدوارم به زودی خداوند توفیق زیارت همدیگر را حاصل فرماید انشاالله. راستی به علی بگو انگشترت را یکی گولم زده و آن را برده. خدمت برادر عزیزم کریم پاپیزاده امیدوارم که حالت خیلی خوب باشد چکار میکنی قرار بود پایانی بگیری و به شهر عاشقان شهادت بروی!! عاشق شهدا و شهادت هستی. و به علی و کریم بگو اهل نامه نوشتن نیستم لیکن به یادتون بودم نامه نوشتم برای هر سه نفرتان در یک کاغذ نامه نوشتم ناراحت نباشید که برای هر کدام یک نامه ارسال نکردم. خدا حافظ مسعود. خدمت برادر عزیز سید نعمت موسوی سلام عرض میکنم امیدوارم حالت خوب باشد برادر نعمت. ببخشید
<< این تربت پاک شهیدان است که تا ابد میعادگاه عاشقان و عارفان و دارالشفای آزادگان و دلسوختگان خواهد بود
[ آنچه ما در اوج دانستنیهایمان می دانیم شهید در حضیض لذتش می بیند.]
[مقام شهادت خود اوج بندگی و سیر و سلوک در عالم معنویت است.]
[رهبر ما آن طفل دوازده ساله ای است که با قلب کوچک خود, که ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود, و خود نیز شربت شهادت نوشید]
[هان ای شهیدان! در جوار حق تعالی آسوده خاطر باشید که ملت شما پیروزی شما را از دست نخواهد داد]
****************************
[ گوارا باد بر این شهیدان, لذت انس و همجواری شان با انبیای عظام و اولیای کرام و... شهدای صدر اسلام و گوارا تر بر آنان باد نعمت رضایت حق, که رضوان من الله اکبر ]
[ گریه کردن بر شهید, زنده نگهداشتن نهضت است ]
[ خون شهیدان ما امتداد خون پاک شهیدان کربلا است ]
شهادت در راه خداوند زندگی افتخار آمیز ابدی و چراغ هدایت برای ملتهاست ]
[ما بکشیم سعادتمندیم کشته شویم هم سعادتمندیم وقت آن است که ما که وارثان این خونها هستیم و بازماندگان جوانان و شهدای به خون خفته هستیم از پای ننشینیم تا فداکاری آنان را به ثمر برسانیم ]
[ به شما برادران موًمن عرض می کنم اگر ما با دست جنایتکار آمریکا و شوروی از صحنه روزگار محو شویم و با خون سرخ, شرافتمندانه با خدای خویش ملاقات کنیم بهتر است که در زیرپرچم ارتش سرخ شرق و سیاه غرب زندگی اشرافی مرفه داشته باشیم ]
*****************************
[ ملتی که شهادت را آرزو دارد پیروز است ]
[ ملتی که زن و مردش برای جانفشانی حاضرند و طلب شهادت می کنند هیچ قدرتی با آن نمی تواند مقابله کند ]
[ لازمه یک انقلاب شهادت و مهیا بودن برای شهادت است ]
شهدا در قهقه مستانه شان و در شادی وصولشان عند ربهم یرزقونند ]